Quantcast
Channel: مطالب متفرقه
Viewing all articles
Browse latest Browse all 5

آخرين حرف تابستوني من!

$
0
0

 


ميگن هرچه ميخواهد دل تنگت بگو.ولي انقدر تو دلم حرف هست که نميدونم کدومو بگم. نميدونم چي بگم.اصلا ميتونم بگم؟


فقط يه نفر هست که صدامو ميشنوه، تنها با اون صحبت ميکنم. ولي فک کنم اونم ديگه منو نميبينه .اين دل حالا انقدر تنگ شده که ديگه هيچي ازش بيرون نمياد. يا شايد هم اين دل من نيست که تنگ شده، شايد حجم مشکلات ظرفيتشو پر کردن که ديگه گنجايش بيشتر از اينو نداره. پر و پر و پر، تاجايي که کم کم جلو نفس کشيدنشو هم ميگيرن. حتي ديگه اجازه نميدن حرف بزنه. ولي نه، من هواشو دارم مينويسمو مينويسمو مينويسم، تا کم کم خاليش کنم. نميذارم مثل بادکنکي بشه که با هوا، انقدر پرش کنن يه دفعه بوووووووووووووم. ديگه هيچي ازش نمونه.


ولي چه جوري خالي ميشه؟ اصلا با نوشتن و اينکه بدونه يه عده از جنس آدم ميخوننش خالي ميشه؟ همين که بدونه يه عده بهش توجه ميکنن و براي نوشتش نظر ميزارن براش بسه؟ ولي نه اوني که اون بالاست هميشه هوامو داشته اما هميشه با سکوتش هوامو داشته. انگار فقط دوچشم ، بدونه هيچ زبوني هست ، که هميشه نگات ميکنه و مراقبته. نميذاره طوريت بشه ولي هيچ وقت داد نميزنه سرت که آهاااااااااي داري چي کار ميکني. آهاااااااااي اين همه حرف داري من حرفاتو ميشنوم. گوش کن دارم باهات صحبت ميکنم.ببينه هيچ عکس العملي نشون نميدم بگه آهااااااااااااااي مگه کري که اين صدارو نميشنوي؟ بعد بياد دوتا لگد هم بزنه که من همه چيو واقعا حس کنم. ميخوام از حس هاي انسانيم استفاده کنم. ميخوام اين حس شنواييو بيناييو لامسه م کار کنه. توقع زياديه؟؟؟


خيلي سخته همه وجودت پراز حرف باشه و نتوني به هم نوعت ، به هم خلقت، به يکي که مثل تو انسانه بگي.ميدوني هيچ کدوم نميفهمنت برا همين لب باز نميکني. يه نيروي قوي نميذاره حتي يه قدم برا حرف زدن برداري.فقط اينارو ميخوام که اين حس تنهايي خفه م نکنه. تو که ميفهمي چي ميگم، اين روزا خيلي بهم فشار اومده، درکم خيلي پايينه،بذار بيشتر حست کنم! 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 5

Latest Images

Trending Articles





Latest Images